سلام..
امروز اومدم بگم دلم خیلی گرفته..
چرا زمونه اینطوری شده؟؟
تا ادم میاد کیف زندگیشو بکنه اتفاقی میوفته که اصلا یادش میره واسه چی خوش بود..
تا ادم میاد به روزای زندگیش عادت کنه یه دفه یه سیل نه یه طوفان بزرگ میاد و زندگیشو به هم میریزه..
خدا چرا اینوری شده..
دارم دیوونه میشم.. ولی باز شکرت.... خدا دیگه طاقت این چیزا رو ندارم..
اون موقع کوچیک بودم نمیفهمیدم ولی الان دیگه میفهمم.. نذار اتفاقی بیفته..
خدا جونم.. میدونم خیلی هوامو داری و پیشمی ولی باز ازت میخوام که همه چیزو درست کنی و همه جارو پر از عشق و محبت کنی..
باز مثل همیشه توکل میکنم به خودته که میدونم بخشنده ترین بخشنده هایی..
پس به زنگیمون عشق ببخش..
عشق...
 چیزی که امروزه روی زبون همه میبینی و از دهنشون میشنوی ولی خیلی کم ادمایی پیدا میشن که واقعا درکش کرده باشن..
خدایا دلم واسه یه جفت چشم تنگ شده..
گاهی موقعا دلم میخواد دلو بزنم به دریا و ببینم اون یه جفتو ولی بعد میگم نه.. باید تحمل کنم..
تحمل میکنم خدا جونم..

آن روز پیشم بودی


امروز در دل با منی


آن روز که با تو بودم


انقدر با هم نبودیم

امروز که در دل با منی


از ته قلبم با توام

 




و ازت یه خواهشی دارم :اینکه تکیه گاهمو ازم نگیر که میوفتم..
ولی با این همه باز شکرت..